فهرست مطالب
نشریه معرفت فرهنگی اجتماعی
سال دوازدهم شماره 3 (پیاپی 47، تابستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1400/06/16
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 7-26
این مقاله به تحلیل و تغییر دیدگاه محتوایی رولان بارت، اندیشمند فرانسوی معاصر پیرامون اسطوره میپردازد. بارت توانسته است از اسطوره به معنای افسانه، عبور کرده و از آن بهمثابه سازوکاری برای برساختن جهان اجتماعی استفاده کند. بارت، با استناد به قواعد زبانشناسی و نظام مفهومی سوسور و نیز با اقتباس از نشانگان جمعی دورکیم، به این نتیجه رسید که اسطوره به نمادهای لفظی و مکتوب منحصر نمیشود؛ بلکه هر چیزی در عالم انسانی، بالقوه میتواند به اسطوره بدل شود. مهمترین نکته الهامگرفته از سوسور، دلالت فرهنگی اجتماعی نمادها و نشانهها در مقابل دلالت زبانشناختی (دال و مدلولی) نمادها (دلالت اولیه) است. از دید سوسور، دالهای اسطورهای، دارای دو جنبه مختلفاند: شکل و معنا. مهمترین سازوکار اسطورهپردازی «تفوق شکل بر معنا» است. بارت، از همین موضوع، به «تبدیل امور اجتماعی تاریخی به امور طبیعی» انتقال یافته است. از نظر وی، با تفوق شکل، جنبه اساسی نشانه، که مربوط به معنای آن است، دچار تحریف میشود و هویت زمانی و مکانی، معنای نشانه ناپدید میگردد. در این صورت، ما با موجودی فرازمان و فرامکان مواجه میشویم. در این مرحله، بورژوازی توانسته با تصرف در این نشانه تهی شده از معنای اصلی، معنای موردنظرش را که همان جنبه شکلی دال است برجسته کند.
کلیدواژگان: اسطوره، نشانه، دلالت، معنا، شکل، بارت -
صفحات 27-44
پژوهشهای میدانی در کشورهای مختلف نشان میدهد که نقش ارتباطات غیرکلامی، در انتقال اطلاعات در مقایسه با ارتباطات کلامی بسیار موثرتر است. در ارتباطات غیرکلامی، پیام بدون استفاده از کلمات منتقل میشود. از ابعاد غیرکلامی ارتباطات، میتوان به زبان حالت و چهره، زبان تماس دیداری، زبان طرز ایستادن، زبان صدا، زبان تنپوش، زبان رنگ، زبان بو، زبان زمان و زبان مکان اشاره کرد. در این میان، نوعی زبان خاموش یعنی «سکوت» هم وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار میگیرد. با این همه، نمیتوان نقش آن را در ارتباطات، بهویژه در ارتباطات میانفرهنگی نادیده گرفت. بنابراین، پرسشی که مطرح میشود اینکه معنا و کارکرد سکوت در فرهنگهای مختلف چیست؟ ازآنجاکه درک معنای کنشهای ارتباطی مخاطبان برای برقراری ارتباط موثر و غلبه بر سوءتفاهمات اهمیت دارد، این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، با تاکید بر «روش واقعگرایی» شهید صدر و با تکیه بر اسناد و دادههای قابل دسترس، ضمن پاسخ به پرسش مذکور، به یافتن دیدگاه اسلام در این خصوص پرداخت. یافتهها حاکی از این است که سکوت نیز گونهای مهم از ارتباط بهشمار میرود که معنا و نقش آن از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. در فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز نوعی الگوی ارتباطی تلقی میشود که میتواند دلالتها و پیامدهای مهمی بهدنبال داشته باشد.
کلیدواژگان: ارتباطات، سکوت، ارتباطات میان فرهنگی، ارتباطات غیرکلامی، زبان بدن، اسلام -
صفحات 45-62
فینبرگ ازجمله فیلسوفان تکنولوژی است که میکوشد در قالب «تیوری انتقادی تکنولوژی» دو ویژگی مکانیسم ارزشباری و چگونگی انتقادپذیری تکنولوژی را تبیین کند. اندیشه انتقادی و ظرفیتهای موجود در فلسفه تکنولوژی او، موجب شد تا نظریه وی از منظر حکمت اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. در تعقیب این هدف، نخست نظریه ابزارسازی وی با روش اسنادی کتابخانهای تشریح و در قالب نموداری صورتبندیشده، آنگاه با روش تحلیلی عقلی، مواضع تعامل و تقابل آن با مبانی حکمت اسلامی با تاکید بر آثار شهید مطهری بررسی گردیده است. توجه به ارزشباری و انتقادپذیری تکنولوژی و اجتناب از نگرش ابزاری، ذاتانگاری و برساختگرایی اجتماعی، برخی از یافتهها در موضع تعامل است. اختلاف در الگوی تصرف مطلوب در طبیعت بهعنوان مهمترین منبع تغذیه تکنولوژی و اختلاف در منشا ارزشهای بارگذاریشده در مرحله طراحی سامانههای تکنیکی، پارهای از یافتههای این تحقیق در موضع تقابل است. این تقابل، پارهای از نقدهای پیامدی چون بازگشت به قفس آهنین در سایه بر ساختی بودن مطلق ارزشها، قداستزدایی از ارزشها و فروکاستن آنها به ارزشهای زیستمحیطی و مهندسی را بهدنبال دارد.
کلیدواژگان: تئوری انتقادی تکنولوژی، نظریه ابزارسازی، حکمت اسلامی، رابطه غایی، رابطه فاعلی -
صفحات 63-83
نهادینهسازی فرهنگ یعنی تعمیق و تثبیت باورها، ارزشها و رفتارهای مطلوب و موردپسند کارگزاران اصلی اداره جامعه در سطوح متفاوت حاکمیتی. در ادبیات رایج، الگوهای متفاوتی در باب نهادینهسازی مطرح شده است که غالبا برگرفته از رویکردهای معرفتی حاکم بر جوامع غربی است. یکی از وظایف اصلی پژوهشگران فعال در حوزه علوم انسانی اسلامی، تبیین نظری و طراحی الگوهای متناسب با مبانی و پیشفرضهای اسلامی است؛ ازاینرو هدف اصلی این تحقیق بررسی «مخاطبشناسی و اصول حاکم بر آن در نهادینهسازی فرهنگ از منظر قرآن» بهعنوان یکی از مولفههای اصلی الگوی موردنظر میباشد. بنابراین یکی از وظایف مهم کارگزاران، نهادینهسازی، شناسایی مخاطبان، طبقهبندی آنها و توجه به این طبقهبندی در جریان نهادینهسازی فرهنگ است. در حقیقت، متناسب با طبقهبندی مخاطبان، نوع برخورد با آنها نیز متفاوت میشود که میتواند در قالب اصول حاکم در برخورد با مخاطبان مورد بررسی قرار گیرد، اگر به تفاوتهای مخاطبان در نهادینهسازی و اصول حاکم در برخورد با آنها توجه نشود، نتایج مورد انتظار محقق نخواهد شد. در این تحقیق، از روش تدبر در قرآن (نقلی وحیانی) با توجه به راهبرد ظاهرشونده دادهبنیاد استفاده شده است. یافتههای این تحقیق نشانگر آن است که «نهادینهسازی از منظر قرآن فرایندی است پیوستارگونه که میتواند مثبت (رو به اعتلا) یا منفی (رو به انحطاط) باشد». متناسب با تعریف مذکور میتوان مخاطبان نهادینهسازی را با استفاده از قرآن کریم در دو دسته مخاطبان داخل اسلام و خارج از اسلام طبقهبندی کرد که در برخورد با آنها رعایت برخی اصول راهبردی و کاربردی ضروری میباشد.
کلیدواژگان: مخاطب شناسی، نهادینه سازی، از منظر قرآن -
صفحات 85-102
با پایان جنگ سرد، مفهوم امنیت، فراتر از بعد نظامی آن، بهویژه در بعد اجتماعی و با محوریت فرهنگ و هویت در کانون توجه اندیشمندان قرار گرفت. نظریه «امنیت هستیشناختی» رویکردی جدید است که توسط جنیفر میتزن در حیطه منازعات موجود در روابط بینالملل با تاکید بر ملاحظات هویتی مطرح شد. برایناساس، تضاد اجتنابناپذیر فرهنگ غرب با فرهنگ انقلاب اسلامی ایران را باید در مبانی هستیشناختی این دو فرهنگ سیاسی جستوجو کرد. هدف این مقاله شناخت مبانی هستیشناسی متعارض فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامی است که در فرایند تهاجم فرهنگی قوام مییابد. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که از منظر هستیشناختی، چرا جمهوری اسلامی ایران فرهنگ غرب را بهمثابه یک فرهنگ مهاجم تصور میکند؟ یافتههای این مقاله با استفاده از آموزههای نظریه میتزن نشان میدهد که نزاع هستیشناختی گفتمان انقلاب اسلامی ایران با غرب متاثر از بیاطمینانی و ادراک ناامنی در هستیشناختی رهبران انقلاب اسلامی در مواجهه با غرب بهواسطه تقابل مفاهیم عقل و جهل در این دو گفتمان است و هرگونه تامین امنیت هستیشناختی از منظر گفتمان انقلاب اسلامی در این رویارویی، منوط بر حفظ استقلال و هویت فکری و تاکید بر حفظ صورت و محتوای آموزههای اسلامی است. روش تحقیق این مقاله، تطبیقی مقایسهای است که با مقایسه مبانی هستیشناسی دو نظام اندیشگی غرب و انقلاب اسلامی، تعارض و ناسازگاری این دو ساحت اندیشگی را آشکار و بر تضمنهای تامین امنیت هستیشناختی جمهوری اسلامی ایران در روابط با غرب تاکید دارد.
کلیدواژگان: فرهنگ سیاسی، تهاجم فرهنگی، امنیت هستی شناختی، تمدن غرب، جاهلیت مدرن -
صفحات 103-120
هویت در کلیترین نگاه، برداشت هر فرد از خود در جامعه است. هویت، چه زنانه و چه مردانه، در برهههایی در معرض برخی چالشها قرار میگیرد. دیدگاههای مختلفی درباره علت بروز این چالش بیان شده است. آنچه در این مقاله بهعنوان چارچوب نظری اختیار شده، اختلاط و رقابت مرجعیتهای معنایی است. هر نظام معنایی دارای یک تمامیت و یکپارچگی است که همه اجزای خود را در پیوندی تعادلی (نه لزوما مطلوب) حفظ میکند و عدم تعادل آنگاه پدیدار میشود که پای یک مرجعیت معنایی دیگر به میان آید. هویت ازآنجاکه لایههای متفاوتی دارد، معمولا ابتدا در لایههای بیرونیتر که بیشتر ناظر به کنشها و رفتارها هستند دچار تغییر میشود و این وضعیت در صورت حیات و پویایی لایههای درونیتر، با یک نوع مقاومت فرهنگی همراه خواهد بود و تا مادامی که تمام لایههای هویتی با هم همخوان نشوند، همواره عدم تعادل و چالش هویتی باقی است. اشتغال، تجرد، حجاب و... ازجمله عواملیاند که در موقعیت جدید زن ایرانی را بهنوعی با چالش هویتی روبهرو ساخته که در این مقاله با چارچوب نظری یادشده و روش تحلیلی اسنادی به آنها پرداخته شده است.
کلیدواژگان: چالش، هویت، مرجع معنا، اشتغال، تجرد، زن، مقاومت فرهنگی، لایه های هویتی